جدول جو
جدول جو

معنی لقمه جو - جستجوی لغت در جدول جو

لقمه جو
لقمه جوینده. جستجوی توشه کننده:
صوفیان طبل خوار لقمه جو
سگدلان همچو گربه روی شو.
مولوی
لغت نامه دهخدا
لقمه جو
آنکه در طلب لقمه ونواله برآید: صوفیان طبل خوار لقمه جو سگدلان همچو گربه روی شو. (مثنوی. نیک. 269: 2)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لُ مَ / مِ)
منسوب به لقمه، خرد. به اندازۀ یک لقمه.
- گز لقمه ای، گز به قرص کوچک که ناشکسته میتوان به یکبار در دهان برد
لغت نامه دهخدا
(اَ)
نقطه بین. دقیق. باریک اندیش. موهوم طلب:
با وهم نقطه جو دهنت گفت درگذر
کآن ذره ایم ما که نیائیم در شمار.
لنبانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از لقمه جوی
تصویر لقمه جوی
نواله جوی روزی جوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقمه یی
تصویر لقمه یی
نواله یی گراسی، کوچک منسوب به لقمه، کوچک باندازه یک لقمه
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه لقمه و نواله خاید: چون روان باشی روان و پای نی می خوری صدلوت و لقمه خای نی. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
نمدمال
فرهنگ گویش مازندرانی